بارالها! ای آغازگر هستی و بازگرداننده آن از پی نیستی
تو را میستاییم و این ستایش خود از نعمتهای توست.
ای که هرچه خواهی میکنی
تو را سپاس میگزاریم و این سپاس خود از بخششهای توست.
والا منزهی که دست اوهام و خیالات به دامن عزتت نرسد و مبارک بی آلایشی که برای اندیشهها در شناخت خویش جز اعتراف به عجز از شناخت راهی ننهاد ه ای.
دلهای طالبان را در صحرای کبریایی خویش واله و حیران نهاده ای و اوج گامهای خرد را به ستیغ عظمتت راهی ننهاد ه ای.
وه چه دور است! ذلیلان اسارت بندگی را با درک پرتو جلال ربوبی چکار!؟ و اسران ذلت ناسوت را نیل به سراپرده های جمال لاهوت کجا!؟
بس پاک و منزهی بر قله بلند ثنایت دست نیاریم، تو آن گونه که خود خویشتن را ستوده ای و از هرچه زبان آواران گویند فراتری.
بر مقربان درگاه و رهنمایان بارگاهت درود پیاپی فرست به ویژه بر محمد و خاندان او که نزد تو نزدیکترین و گرامیترین بندگانت و هم از سوی تو منتخبان و برگزیدگان.
علم الیقین «حکیم مولی محسن فیض کاشانی»