در معادله زندگی آینده هیچ گاه با گذشته برابر نیست

در معادله زندگی آینده هیچ گاه با گذشته برابر نیست

..:: راز، موفقیت، شادکامی، قانون جذب، قدرت ::..
در معادله زندگی آینده هیچ گاه با گذشته برابر نیست

در معادله زندگی آینده هیچ گاه با گذشته برابر نیست

..:: راز، موفقیت، شادکامی، قانون جذب، قدرت ::..

جدایی

به باران می نگرم غمم شکل می گیرد!

به گذشته های با او بودن و فرداهای بی او می اندیشم

خاطره ها به ذهنم باز می گردند

در هوای نمناک و باران زده و بوی خاک...

در پاییزی ترین سال زندگیم

صورت نجییبش در ترکیب باران و حسرت ها مجسم می شود

دلم می گیرد

پارسال بود یا دیروز؟

زمان گذشتنش یک سال می شود اما خاطره اش همین دیروز گذشت

و الان باز با خاطره اش بازگشته

مدت ها به صورتش به دقت نگاه می کردم و خیره ماندم


می خواستم خطوط چهره اش را بخاطر بسپارم

لحظه ای نگاه حریص من که بر صورتش چنگ می انداخت، با نگاهش تلاقی کرد

نگاهم را فهمید

با حالتی ک می خواستم غم و بغضم را پنهان کنم

گفتم : تا کی دوستم داری؟

صدایش لرزید

او هم ب سختی خود را کنترل کرد از اشک و بغض ...

دستش را گرفتم و دستم را می فشرد

گفت : تا وقتی وق تی نفس دارم

هر دو با اشک حلقه شده در چشم می کوشیدیم لبخندی بزنیم

باز نم نم باران

هوا پر شده بود از  وداع و قول و قسم

از حرف های نگفته دوست داشتن،  از نفس زدن ها ...

پلک های خیره شده اش به من مرتب برهم می خورد

می دانستم دیگر تاب ندارد

انگشتانمان ب گرمی در هم افتادند و به آرامی از هم گسستند

چقدر دوست داشتم

سالها ن بیشتر، کاش اون لحظه تمام نمی شد

کاش دستاش مال من می بود

و من مثل اینکه دنبالم کرده باشند

بی آنکه سربرگردانم رفتم

ده متر نرفته بودم ک بِ

یک باره هوس کردم سرم را برگردانم

مدتی نگاهش کردم

ثابت و ساکن مانده بود

گویی تمام بدنش قندیل بسته بود

قندیل عشق

من او را می دیدم و او نمی دید

می دانستم ک دارد چه می کشد

چون خودم هم بار سنگینی را تا مرز ترکیدن با خود داشتم

اما هر کدام ب نحوی

چقدر خوب بود اگر می شد جور دیگری ب پایان برد قصه دوست داشتن را...