در معادله زندگی آینده هیچ گاه با گذشته برابر نیست

در معادله زندگی آینده هیچ گاه با گذشته برابر نیست

..:: راز، موفقیت، شادکامی، قانون جذب، قدرت ::..
در معادله زندگی آینده هیچ گاه با گذشته برابر نیست

در معادله زندگی آینده هیچ گاه با گذشته برابر نیست

..:: راز، موفقیت، شادکامی، قانون جذب، قدرت ::..

سخنان کوتاه از ناپلئون هیل استاد بزرگ موفقیت

یک هدف یک رویاست با یک ضرب العجل

عمل مقیاس واقعی هوش است

همه دست آورد ها همه ثروت ها در ابتدا یک طرح و ایده بوده اند..............


ادامه مطلب ...

تو ثروتمند متولد شده ای

فقط یکی از من وجود دارد

تا نشان دهم چه می توانم بکنم

و همچنین تو هم باید احساس غرور و افتخار کنی

فقط یکی از تو وجود دارد

و این نقطه ایست که همه چیز شروع می شود.

                                                                       

باب پراکتور" تو ثروتمند متولد شده ای"

 

ادامه مطلب ...

داستان درباره قانون جذب

روزی از روزها گروهی از قورباغه های کوچیک تصمیم گرفتند که با هم مسابقه ی دو بدهند.

هدف مسابقه رسیدن به نوک یک برج خیلی بلند بود.

جمعیت زیادی برای دیدن مسابقه و تشویق قورباغه ها جمع شده بودند....

و مسابقه شروع شد....

 

راستش, کسی توی جمعیت باور نداشت که قورباغه های به این کوچیکی بتوانند به نوک برج برسند.

شما می تونستید جمله هایی مثل اینها را بشنوید:

"اوه,عجب کار مشکلی!!"

"اونها هیچ وقت به نوک برج نمی رسند."

یا:

"هیچ شانسی برای موفقیتشون نیست.برج خیلی بلند ه!"

 

قورباغه های کوچیک یکی یکی شروع به افتادن کردند...

بجز بعضی که هنوز با حرارت داشتند بالا وبالاتر می رفتند...

جمعیت هنوز ادامه می داد,"خیلی مشکله!!!هیچ کس موفق نمی شه!"

و تعداد بیشتری از قورباغه ها خسته می شدند و از ادامه دادن منصرف ... ولی فقط یکی به رفتن ادامه داد بالا, بالا و باز هم بالاتر....

این یکی نمی خواست منصرف بشه!

بالاخره بقیه از ادامه ی بالا رفتن منصرف شدند.به جز اون قورباغه کوچولو که بعد از تلاش زیاد تنها کسی بود که به نوک رسید!

 

بقیه ی قورباغه ها مشتاقانه می خواستند بدانند او چگونه این کا ر رو انجام داده؟

 

اونا ازش پرسیدند که چطور قدرت رسیدن به نوک برج و موفق شدن رو پیدا کرده؟

و مشخص شد که... برنده ی مسابقه کر بوده!!!

نتیجه ی اخلا قی این داستان اینه که:

هیچ وقت به جملات منفی و مأیوس کننده ی دیگران گوش ندید... چون اونا زیبا ترین رویا ها و آرزوهای شما رو ازتون می گیرند--چیز هایی که از ته دلتون آرزوشون رو دارید!

هیشه به قدرت کلمات فکر کنید.

چون هر چیزی که می خونید یا می شنوید روی اعمال شما تأثیر میگذاره پس:
همیشه....
مثبت فکر کنید!
و بالاتر از اون

کر بشید هر وقت کسی خواست به شما بگه که به آرزوهاتون نخواهید رسید!
و هیشه باور داشته باشید

من همراه خدای خودم همه کار می تونم بکنم.


بزرگترین مانع در راه رسیدن ما به اهدافمان

بزرگترین مانع در راه رسیدن ما به اهدافمان و استفاده ی کامل از قانون جذب، "احساس سردرگمی" است. یعنی اینکه کاملاً مطمئن نباشیم که آیا روشمان نتیجه می دهد یا نه. و همچنین دیدیم که مغز ما چگونه راه حل های نصفه و نیمه را به معنای شکست تلقی خواهد کرد.

 

پس اگر می خواهید قانون جذب برای شما کار کند، باید کاری کنید که همیشه برای شما کار کند. وگرنه "سردرگمی" جای آن برایتان کار خواهد کرد و در نهایت ناامیدتر از قبل در جایی خیلی بدتر رها خواهید شد.

 

در نتیجه اگر در گذشته همیشه دچار شک بوده اید و مطمئن نبودید که آیا توانسته اید از قانون جذب استفاده کنید یا نه، شما اصلاً مقصر نبوده اید. به هر حال الان می دانید که چرا باید این ایمیل را بخوانید و نکات آن را بکار برید تا اهدافتان همیشه آن طور که شما می خواهید اتفاق بیفتند.

 

اگر باور کردن این قضیه برایتان سخت است، حق دارید! اما کمی صبر کنید و با من همراه باشید من تکه تکه ی این پازل را به شما نشان خواهم داد.

 

اما چرا دچار "سردرگمی" می شوید؟

 

برای پاسخ دادن به این سئوال من باید مقدمه ای کوتاه در مورد ذهن خودآگاه و ناخودآگاه شما بگویم.

 

به احتمال زیاد شما با این دو اصطلاح قبلاً در جاهای دیگر آشنا شده اید: ذهن خودآگاه یا ناخودآگاه گاهی اوقات به آن ضمیر خودآگاه یا ناخودآگاه نیز اطلاق می شود. این دو مفهوم به قدری مصطلح شده اند که حتی در سریال های کمدی تلوزیون هم از آن ها برای خنداندن مردم استفاده می شود: "ضمیر ناخودآگاه درون تو از بچگی کمبود پفک داشته و ....!"

 

و اکثراً جوری نشان داده می شود که این ها مفاهیم علمیخیلی و فضایی هستند که روانشناسان شما را با آن سرگرم کرده باشند!!

 

من اینجا آمده ام که بگویم ساده نباشید! ضمیر ناخودآگاه شما یک مسئله ی کاملاً جدی است و باید درباره اش یاد بگیرید. و یا اینکه می توانید مسخره اش کنید و اجازه دهید که برای چند دهه ی آینده کنترل زندگی شما را به دست گیرد و پشیمانتان کند.

 

چرا این حرف را می زنم؟

 

چون ذهن ناخودآگاه شما مسئول 99% زندگی شماست، تمام کارهایی که می کنید، تمام تصمیماتی که می گیرید و هر چیزی که می بینید و می شنوید.

 

ذهن ناخود آگاه شما آن بالا نشسته وتمام ورودی و خروجی ها را کنترل میکند. تمام عادت های شما حاصل عملکرد ذهن ناخودآگاه است. تمام مهارت ها و تجربه های شما... تمام اعتماد به نفس و چیزهای خوبی که دارید... و البته تمام نقاط ضعفتان.

 

ذهن ناخودآگاه وظیفه اش این است که تمام کارها را بدون فکر و تحلیل انجام دهد تا ذهن خودآگاه شما بتواند به کارهای مهمتر برسد.

 

به طور مثال فرض کنید که شما در خانه نشسته اید. بدن شما نیاز به غذایی پیدا می کند. ذهن ناخود آگاه که کنترل کل بدن را به عهده دارد بلافاصله این نیاز را درک کرده و پیغام هایی به معده و سیستم عصبی می فرستد که موجب احساس گرسنگی در شما شود. حالا می دانید که گرسنه اید و آگاهانه شروع به جستجو ی راه حل می کنید. ذهن ناخودآگاه شما در اینجا نیز به ذهن خودآگاهتان کمک می کند تا بتواند تجربه های گذشته در رستوران های مختلف را سریع به یاد آورد تا نهایتاً آگاهانه بتوانید تصمیم بگیرید که چه غذایی دوست دارید بخورید و به کدام رستوران خواهید رفت.

 

به محض اینکه آگاهانه تصمیم به حرکت گرفتید، ذهن ناخودآگاه شما دوباره کنترل همه چیز را به عهده می گیرد. ضمیر ناخودآگاه شما لباس مناسب را تنتان میکند. کفش ها را پایتان می کند و تمام مسیر تا رسیدن به رستوران را با رعایت تمام قوانین، رانندگی می کند. و وقتی که شما پا به رستوران می گذارید نمی توانید حتی به خاطر آورید که چگونه تمام این مسیر را طی کرده اید...

 

آیا هنوز هم فکر می کنید که ما درباره ی یک موجود خیالی یا یک توهم صحبت می کنیم؟

 

روانشناس بزرگ زیگموند فروید جزو اولین پایه گذاران تئوری خودآگاه و ناخودآگاه بود، اما مطمئنا کارل یونگ در بسط و تصحیح این تئوری نقش خیلی بزرگتری  داشته است. وی تجربیات بیشتری با بیماران و مراجعان مختلف داشت و توانست به طور تجربی ابعاد ناشناخته ی ضمیر ناخودآگاه را برای بشر بشکافد. و البته جدا از تمام این ها، خود کارل یونگ مطمئناً استاد دنیای ناخودآگاه خویش بود.

 

وقتی که من کتابهای وی را می خوانم (البته همه را نخوانده ام) دچار شگفت زدگی می شوم! واقعاً باور نکردنی است که چگونه یک آدم می تواند به تنهایی این همه ایده های بکر، جدید و متحول کننده کشف کند. نوابغ به خاطر یک یا دو کار مهمشان شناخته می شوند ولی کار یونگ ظاهراً به اقیانوس وصل بوده و مرتباً هر روز صبح با یک کشف جدید از خواب بیدار می شده... البته دلیل این خلاقیت وی هم مشخص است: تسلط وی به اقیانوس ضمیر ناخودآگاه خودش!

 

اخیراً مجموعه ای از یادداشت های خصوصی وی از رویا ها و ملاقات ها با ضمیر ناخود آگاهش که در "کتاب سرخ" می نوشت، پس از بیش از هفتاد سال محرمانه ماندن، چاپ شد تا ما را بیشتر شگفت زده کند.

 

اما چرا من این ها را به شما می گویم؟

 

شما دانشجوی روانشناسی نیستید و من هم پرفسور دانشگاه نیستم! شما درحال حاضر مشکلاتی را در زندگی تجربه می کنید و می خواهید به اهدافتان برسید ولی هنوز نتوانسته اید که به طور کامل از قدرت قانون جذب و فیلم راز استفاده کنید. پس شاید از خود می پرسید که دانستن همه ی این ها چه کمکی به شما می کند.

 

پاسخ من این است: تمام چیزهایی که در فیلم راز دیده اید، خود قانون جذب، همه وهمه روش هایی برای تاثیر گذاری روی ضمیر ناخودآگاه هستند.

 

به عبارت دیگر با بکار بردن قانون جذب شما ذهن ناخودآگاه را برنامه ریزی می کنید که به سمت هدف مورد نظرتان حرکت کند و شما را در طول مسیر با خود ببرد.

 

پس زمانیکه به مقصد رسیدید ازخواب بیدار می شوید و از خود می پرسید که چگونه به طور معجزه آسایی به آن رسیده اید؟

 

متاسفم که در اینجا دارم حقه ی شعبده بازی را لو می دهم و کمی ماجرا بی مزه می شود ولی واقعیت دارد: ذهن ناخود آگاه شما این معجزه را محقق کرده است.

 

البته می دانم که افراد زیادی قانون جذب را به انرژی های خاصی در کائنات نسبت می دهند. من کاملاً به ایده ی آن ها احترام می گذارم و به نظرم حتماً باید باور خود را حفظ کنند.

 

مهم این است که شما قانون جذب را ممکن کرده اید و معجزه اتفاق افتاده است. دلیلش چندان مهم نیست.

 

اما در عین حال، با استفاده از مدل ذهن خود آگاه و ناخودآگاه من می توانم به طور علمی برای یک فرد شکاک ثابت کنم که قانون جذب وجود دارد و کار می کند، حتی اگر شما به هیچ نیروی کیهانی و یا ماورالطبیعه ایمان نداشته باشید.

 

همانطور که می دانید من یک هیپنوتراپیست هستم. هیپنوتراپی به زبان ساده دانش و یا به عبارت بهتر هنر برخورد و کار کردن با ذهن ناخودآگاه است.

 

خیلی ها از من می پرسند که آیا هیپنوتراپی همان روانشناسی است؟ پاسخ من این است که با تمام مشابهت هایی که دارند، نه! با هم فرق دارند.

 

اجازه دهید مثالی بزنم. یک فیزیکدان مطمئناً تمام تئوری ها و فرمول های مربوط به الکتریسیته را میداند، خوب تحلیل می کند و خوب نظر میدهد. اما یک مهندس برق و یا برقکار کسی است که عملاً سیستم برق را می سازد و یا تعمیر می کند.

 

خود یک فیزیکدان شاید لازم داشته باشد که برای تعمیر رادیوی خانه اش آن را به یک برقکار متخصص بسپارد. برقکار کسی است که عملاً با الکتریسته سرو کار دارد واحتمالاً چند بار هم دچار برق گرفتگی شده است! و همه می دانیم آنچه که از علم بهتر است، تجربه است.

 

یک هیپنوتراپیست هم مثل برقکار است. در حالیکه شهرت اصلی نسیب روانشناسان می شود که این تئوری ها را چاپ می کنند، هیپنوتراپیست ها بخش سخت و کثیف کار را به عهده دارند که عملاً نیاز به درگیر شدن با ناخودآگاه خود و مردم دارد، تا بتوانند محدودیت های ذهن ناخودآگاه آن ها را تعمیر کنند.


 

جذب پول و ثروت

۱-بدانید چه می خواهید
از آنچه که می خواهید مطمئن شوید و آگاه شوید، خیلی از ما حتّی خودمان هم نمی دانیم دقیقاً در زندگی به دنبال چه هستیم! مقدار پولی را که دوست دارید داشته باشید، تعیین کنید، برای مثال، دوست دارید، ۱۰۰ میلیون ریال پول داشته باشید، با این روش زودتر به هدف خود می رسید تا اینکه فقط بگویید من دوست دارم بیشتر پول در بیاورم.
۲- به ندای درونی خود گوش دهید
هر آنچه که از ندای درونی خود می شنوید، به آن توجّه و عمل کنید. متأسفانه بیشتر ما به این مسائل اعتقادی نداریم و شاید همین حالا با خود بگویید: “من که اصلاً به این چیزها اعتقادی ندارم و نمی توانم حتّی این الهامات را از وجودم درک کنم!”، امّا حقیقت این است که این الهامات و نیروی درونی وجود دارندً و البته اگر خودتان بخواهید، شما را به طرف آنچه که می خواهید هدایت میکند.
۳- مبلغی منطقی و صریح را در ذهن خود پرورش دهید
ابتدا از مبالغ کم و منطقی شروع کنید، برای مثال، ۱۰۰ میلیون ریال، هدفتان بر این باشد که در مرحله اوّل تمام تلاش خود را برای کسب این مبلغ متمرکز کنید و بعد به مبالغ بیشتر فکر کنید.
۴- اگر خیلی در درجه اوّل به پولدار شدن اهمیّتی نمی دهید، دیگر اهداف ایده آل خود را مثل، تفریح، امنیت و آزادی و …فکر کنید، در ذهن خود فرض کنید که به همه ی آنها رسیده اید و از این حس لذّت ببرید، این خود انگیزه ای می شود تا برای رسیدن به آنها به پول نیز فکر کنید و برسید.
۵- از پیروی و تعقیب دنیوی دست بردارید، شما همواره با نیروی درونی خود به خداوند متعال وصل هستید، لحظاتی را در خلوت خود سعی به ارتباط با خداوند بپردازید، از وی راهنمایی بخواهید و تقاضا کنید تا شما را در مسیر صحیح و سرشار از موفقیت، قرار دهد، طوری که بتوانید در آسایش و آرامش برای خود و اطرافیانتان مفید باشید، مطمئن باشید که جواب می گیرید.
۶- عمل کنید
اینکه فقط فکر کنید و خیال کنید، کافی نیست، عمل کنید! خیلی از افراد با این که از وضعیت کنونی خود راضی نیستند و می دانند در صورت اقدام به راهی بهتر به آنچه می خواهند می رسند، امّا جرأت گامی برتر را ندارند. بنابراین شجاع باشید و عمل کنید. ترس خود مانع موفقیت است.
رالف والدو چنین می گوید: “توصیه من به جوانان این است که برای موفقیت، به آنچه که صحیح است امّا از رسیدن به آن می ترسید یا ناامید هستید، عمل کنید”، سوزان جفرز نیز معتقد است:”باید از مانع ترس عبور کنید، تا کامیاب شوید”، با تصمیمی جدّی و اوّلین گام شما برای موفّقیت، تمامی دنیا شروع به همکاری با شما می کنند و به میل شما راه می آیند.
۷- مراحل کار را در ذهن و با کلام خود زیر لب مرور کنید، بطور مثال، سوالی را در مورد کسب مبلغی از مسیری خاصّ از خود بپرسید، و با خود گفتگو کنید، “اگر از این راه موفّق نشدم، تمام مسیر قبل را از ذهن خود پاک کرده و از راهی بهتر و موثر تر وارد می شوم تا بالاخره پولدار شوم”
۸-از موانع نترسید،
دریا همیشه آرام نیست، زندگی هم مثل دریاست، گاهی مجبورید با دریایی موّاج و طوفانی دست و پا بزنید تا بر موانع پیروز شوید. بیشتر ما به محض شکست یا سختی، ناامید شده و از ادامه راه می ترسیم، با سرزنش و افسردگی نه تنها کاری پیش نمی برید، بلکه اوضاع شما از قبل هم بدتر می شود، همانطور که کارل ساگن می گوید:”بهتر است عوض اینکه چرا تاریک است و غر بزنید، حتّی با یک شمع کمی آنجا را روشن کنید”، یا به قول ما ایرانی ها، “ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است”.
۹- روابط و ذهن خود را خانه تکانی کنید!
نه تنها در خانه، بلکه در محیط کار، اجتماع و …روابط خود را در جهت مثبت اصلاح کنید. مطمئناً هیچ کس بدون کمک و همیاری دیگران، نمی تواند به اهداف خود برسد، امّا اگر قرار باشد این ازدحام روابط بی فایده و پر سر و صدا همراه با میلیون ها انرژی منفی باشد و باعث عدم تمرکز یا تحلیل روحیه تان شوند، بهتر است حذف شوند.
۱۰- به علائق خود توجّه کنید
هر کسی به چیزهایی در ذهن خود و بطور ذاتی علاقه دارد، اگر هر گام یا عمل یا هدفی را طبق آنچه که علاقه دارید و به آن عشق می ورزید، آغاز کنید، می بینید که چطور سریع تر و آسان تر به هدف خود می رسید. در واقع این خود درونی ماست که جسم ما را به طرف آن چه که لذّت می بریم و عشق می ورزیم، سوق می دهد.