باران...

تو برایم بارانی

بارانی از جنس ....

و اینک سرزمین تازه ای را می رویانی

از دل تنگیست که سبزه های دلم برایت خشک گردیده اند!

اما همیشه کسی هست

برای رویش سبزه ها کسی هست

همیشه کسی هست

اما ....

        ... تو چیز دیگری بودی

 برای S_F

شـــروع نــــــو

درود به همه دوستان خوبم

دیر اومدم

ببخشید

69 روز نبودم ی مدتی بود  حوصله اینترنت و وبلاگ نویسی نداشتم ی مسئله خاصی هم برام پیش اومده بود که خداروشکر ختم به خیر شد .

. والسلام

چقدر دوستت دارم ! آنقدر که  . . .

به « وجود »حسادت می کنم

 که همیشه با توست ! 

همیشه با بیزاری هایم به زورهمنشین بوده ام

« وجود »  که همیشه  با من است !

---

پایان این بلاگ

آدم از تلخی این تجربه ها می فهمد

که به زیبایی آیینه نباید دل بست
ناگزیرم که به این فاجعه اقرار کنم
خوابهایی که ندیدم، به حقیقت پیوست
کاری از دستِ دلِ سوخته ام ساخته نیست
- همین است که هست-قسمتم در به دری بود
در دلم هرچه در و پنجره دیدم بستم
راه را بر همه چیز و همه کس باید بست

حرف های ما هنوز نا تمام ،تا نگاهی می کنی وقت رفتن است

پیش از آنکه با خبر شوی؛ناگزیر باز هم همان حکایت همیشگی می شود... لحظه عزیمت تو
آی.... ای دریغ و حسرت همیشگی
ناگهان چقدر زو‌‌‌‌‌د دیر می شود....

---

?≡............+1+1+1+1+1+1+1

سال ها رو نشمار ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ

           خاطره‏ ها رو بشمار ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ

---