عقیده فقط یک نقطه نظر است.
هرگاه اتفاقی برایتان بیفتد، مغزتان بلافاصله دو سؤال را مطرح میسازد:اول اینکه آیا این اتفاق به معنی رنج است یا به معنی لذت؟ دوم اینکه برای دوری از رنج و کسب لذت چه باید بکنم؟ پاسخ این پرسشها بسته به این است که درباره موجبات رنج و لذت چه عقایدی داشته باشید. این عقاید کلی به منزله راههای میانبری است که باعث میشود بسیاری از امور روزمره را به انجام رسانیم، و در عین حال همین عقاید میتواند زندگی ما را به کلی محدود سازد. به عنوان مثال، کسی که به طور اتفاقی در کاری شکست خورده است، ممکن است نتیجه بگیرد که بی لیاقت است و متأسفانه همین تعمیم دادنهاست که باعث میشود نسبت به آینده، خوشبین یا بدبین باشیم.