در معادله زندگی آینده هیچ گاه با گذشته برابر نیست

در معادله زندگی آینده هیچ گاه با گذشته برابر نیست

..:: راز، موفقیت، شادکامی، قانون جذب، قدرت ::..
در معادله زندگی آینده هیچ گاه با گذشته برابر نیست

در معادله زندگی آینده هیچ گاه با گذشته برابر نیست

..:: راز، موفقیت، شادکامی، قانون جذب، قدرت ::..

تفاوت زندگی شاد و زندگی پر معنا

تفاوت زندگی شاد و زندگی پر معنا

پول تاثیر شدیدی بر احساس شادی می گذارد اما معنایی به زندگی نمی دهد

از مهم ترین عواملی که مردم خوشبختی خود را با آن می سنجند، زندگی شاد ، با معنا و هدفمند است. با اینکه زندگی شاد و با معنا با هم در ارتباط متقابل هستند اما دانشمندان می گویند این دو کاملابا هم تفاوت دارند. سلامتی، دوست داشته شدن، موفقیت در کار، بزرگ کردن فرزندانی سالم و خدمت به کشور یا پایبندی به اعتقادات معمولااز رموز خوشبختی و رضایت از زندگی به شمار می روند اما هیچ کدام نمی توانند باعث شاد زیستن شوند. در این رابطه روانشناسان دانشگاه فلوریدا، مینه سوتا و استنفورد تحقیقات بسیار گسترده ای انجام داده اند که دستاوردهای آن در نشریات مختلف منتشر شده است. دانشمندان شادی را سعادت ذهنی تعریف می کنند که بر فرد تاثیری عاطفی مثبت دارد و این تاثیر در تمام جوامع و فرهنگ ها یکسان است. شادی می تواند از چیزهای کوچک نشات بگیرد مثلاپیدا کردن گردنبند گمشده یا از رویدادهای وسیع تر مثل پایان گرفتن جنگ، تولد یک نوزاد و... که با خود شادی، عواطف ، احساسات مثبت و خوشایند می آورد و باعث می شود فرد ارزیابی مثبتی از زندگی خود داشته باشد. . شادی در لحظه و در زمان حال معنی پیدا می کند و«دم را غنیمت است» به نوعی عصاره مفهوم شادی و زندگی در لحظه اکنون است. اما بررسی دانشمندان نشان می دهد شاد بودن ربطی به زندگی معنادار ندارد. البته شادی و زندگی در لحظه اکنون می تواند عناصری از گذشته را با خود داشته باشد اما باز هم از منظر زمان حال به آن نگاه می شود. به همین دلیل است که اگر امروز زندگی دردناکی داشته باشیم، گذشته شاد به ما احساس خوشبختی نمی دهد. شادی چون در حال اتفاق می افتد گذراست و ثبات به همراه نمی آورد. اما زندگی با معنا ریشه ای متفاوت دارد. معنا از ارزش های فردی و اجتماعی زاییده می شود بنابراین منشا فرهنگی دارد. معنا از زبان و فرهنگ و نمادها شکل می گیرد و گذشته و حال و آینده را با هم در پیوند و ارتباط معنادار قرار می دهد. با اینکه معنی زندگی از پیگیری اهداف و ارزش ها به وجود می آید اما الزاما شادی به همراه نمی آورد. . معنا در گستره زمان شکل می گیرد. ماهیت زندگی تغییر و تحول است و معنا دادن به آن راهی است برای ثبات بخشیدن به جریان پرتلاطم زندگی. مثلااحساس یک زوج به یکدیگر دایما تغییر می کند اما ازدواج به آن معنایی دایمی و ثابت می دهد. در عمل هم ازدواج به تثبیت رابطه کمک می کند چون قطع رابطه را دشوار می کند اما روشن است که ازدواج الزاما زندگی را شادتر نمی کند. یکی از مهم ترین راه های معنا دادن به زندگی پاداش دادن به خود است، از راه برنامه ریزی و تعهد به اجرای آن که نیاز به انضباط فردی دارد. بنابراین وقتی فرد با فعالیت و درگیری های روزمره ای که به هم ربط دارند، هدف هایش را پیگیری و برآورده کند در عمل به زندگی خود معنا می دهد. تحصیل، کسب مهارت، شکل دادن به رابطه ای جدی و صمیمانه همگی به زندگی معنی می دهند چرا که گذشته و حال و آینده را در راستای هدفی مشخص یکپارچه می کنند. به نظر دانشمندان هر چه بیشتر برای تحقق این هدف ها«خودتان» باشید، زندگی خود را معنی دار تر می بینید.
چه عواملی در شادی موثرند و چه معیارهایی به زندگی معنا می دهند؟
دانشمندان به یکسری از فاکتورها اشاره کرده اند که در زندگی شاد یا زندگی معنا دار نقش مهمی دارند از جمله:


دشوار بودن زندگی
افرادی که زندگی خود را آسان و به دور از دشواری می بینند شادترند و آنها که زندگی خود را پرمشقت می دانند افراد شادی نیستند. افرادی که با سختی
دست و پنجه نرم می کنند زندگی خود را با معنی تر می بینند و شاید دلیل آن این است که برای حصول معنا این افراد باید سختی ها و مشقت های فراوانی را تحمل کنند. بنابراین وقتی به دشواری یا آسانی زندگی نگاه می کنید در واقع میزان شادی زندگی را می سنجید نه معنی آن را.
    
سلامتی
سلامتی نیازی همگانی و اولیه است و افراد سالم افراد شادتری هستند. اما سلامتی معنای بیشتری به زندگی نمی دهد. استیون هاوکینگ دانشمند سرشناس کاملافلج است اما شاید زندگی بسیار معنی دارتری از افراد سالم داشته باشد از این مثال ها در تاریخ بسیارند. .
    
احساسات مثبت و منفی
بدیهی است که احساس خوب شادی می آورد و برعکس. اما این تحقیق نشان می دهد احساس خوب زندگی را معنی دارتر نمی کند. از بین حس هایی که در این تحقیق بررسی شده اند، شاید جالب ترین مورد احساس بی حوصلگی باشد. بی حوصلگی بی تردید احساسی ناخوشایند است و خوشحالی نمی آورد اما از طرف دیگر نشانه نبود معنا هم هست، بنابراین فرد بی حوصله نه شاد است نه در طلب معنا.
    
پول
می گویند پول خوشبختی نمی آورد. این تحقیق نشان می دهد که پول تاثیر شدیدی بر احساس شادی می گذارد اما معنایی به زندگی نمی دهد. خرید ضروریات یا حتی تجملات با شادی رابطه نزدیک دارد و بی ثباتی و بحران اقتصادی لذت از زندگی را کاهش می دهد. اما دخل و خرج مناسب و هدفمند اثری معکوس دارد. به زندگی معنا می دهد ولی شادی نمی آورد. وقتی می توانید برای آینده فرزندتان پس انداز کنید، قسط خانه را کامل بپردازید یا بدهی خود را تسویه کنید زندگی را معنادارتر می کند. بنابراین تاثیر پول ارتباط بسیار با ارزش های فردی دارد و اینکه فرد چگونه خود را در رابطه با پول تعریف می کند.
    
روابط
ارتباط های اجتماعی یکی از عواملی است که هم زندگی را شادتر می کند و هم به آن معنا می دهد. تنهایی یکی از مهم ترین عوامل شاد نبودن است. بسیاری از افرادی که در این تحقیق شرکت کرده بودند ارتباط با خانواده و دوستان را معنای زندگی خود می دانستند. به یاد آوردن ساعت ها و روزهایی که در تنهایی گذشته یا احتمال تنها ماندن در آینده تاثیر شدیدی بر شادی دارد اما در کمال شگفتی، اینکه چقدر با دوستان یا کسانی که دوست شان داریم وقت می گذرانیم تاثیر زیادی بر شادی ندارد اما به زندگی معنا می دهد. شاید وقت گذراندن با آنها که دوست شان داریم می تواند کار بسیار سختی باشد بنابراین ممکن است خوشحالی زیادی عاید ما نکند. کسانی که در این تحقیق زندگی معنادارتری داشتند روابط را مهم تر از دستاوردهای زندگی شان می دانستند. بررسی تاثیر روابط بر شادی و معنا، یکی از مهم ترین عوامل در این باره را روشن می کند. شادی از منفعتی که از دیگران می بریم زاییده می شود و معنا از آنچه به دیگران می دهیم.«گیرنده» شاد است و«دهنده» زندگی با معنایی دارد. کمک به دیگران زندگی را با معناتر می کند اما مستقیما ما را شاد نمی کند. اگر کمک به دیگران لذت دارد برای این است که زندگی ما معنادارتر می شود. بر اساس این تحقیق فداکاری و از خودگذشتگی تاثیر چندانی بر شادی می گذارد یا اندکی آن را کاهش می دهد اما اهمیت بسیاری در معنادار بودن زندگی دارد. نکته جالب دیگری که در این تحقیق روشن شد این بود که جروبحث با دیگران شادی را کم می کند اما به زندگی معنایی بیشتر می بخشد. افراد شاد کمتر تمایل به جر و بحث دارند.
    
فرزند
بزرگ کردن بچه برای بسیاری از پدرها و مادرها دستاوردی مهم تلقی می شود چرا که نیازمند گذشتن از خود و وقف دیگری شدن است. به همین دلیل برای بسیاری از پدر و مادرهایی که در این تحقیق شرکت کرده بودند بزرگ کردن بچه حتی شادی شان را کمتر کرده بود اما به زندگی شان معنا داده بود. آنها هرچه وقت بیشتری برای فرزندشان گذاشته بودند زندگی معنی دارتری پیدا کرده بودند و این همان چیزی است که به آن«تناقض بچه داشتن» می گویند.
    
استرس و نگرانی
نیازی به گفتن نیست که استرس و نگرانی شادی را کم می کند اما عجیب این است که به زندگی معنا می دهد. اینکه چرا چنین است تفسیرهای متفاوتی می تواند داشته باشد. شاید پیوند گذشته و حال و آینده، احتمال خطرهای پیش رو را بیشتر برای فرد آشکار می کند یا استمرار فعالیت های دشوار و سنگین برای رسیدن به هدفی در آینده دور (که البته تحقق آن تضمین شده هم نیست) برای فرد استرس و نگرانی می آورد، هرچند که به زندگی اش معنا می دهد. محققان در پایان نتیجه می گیرند که شادی بیشتر حاصل برآورده شدن خواسته ها و نیازهاست، به خصوص از طرف دیگران یا حتی با پول خرج کردن. اما معنا بیشتر فراهم کردن برای دیگران است به شیوه و سبک خود فرد. زندگی با معنا بیشتر حاصل برآورده کردن خواسته ها و نیازهای دیگران است و بیشتر با تعریفی که فرد از«خود» دارد ربط دارد.
روزنامه شرق

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد