در معادله زندگی آینده هیچ گاه با گذشته برابر نیست

در معادله زندگی آینده هیچ گاه با گذشته برابر نیست

..:: راز، موفقیت، شادکامی، قانون جذب، قدرت ::..
در معادله زندگی آینده هیچ گاه با گذشته برابر نیست

در معادله زندگی آینده هیچ گاه با گذشته برابر نیست

..:: راز، موفقیت، شادکامی، قانون جذب، قدرت ::..

متفرقه های از روزنه های زندگی

درمعادله زندگی آینده هیچ گاه با گذشته برابر نیست.



خدا می خواست انسان عقب نشینی کند، یک چشم هم پشت سر او میگذاشت.


در به روی کسی باز میشود که در بزند.


محبت خرجی ندارد در حالیکه همه چیز را خریداری میکند.


سعی کن اون چیزهایی که دوست داری بدست بیاری وگرنه مجبوری اون چیزایی که داری رو دوست داشته باشی.


طرز تهیه موفقیت

مواد لازم:

 ١- یک عدد هدف

 ٢- یک فنجان باور مثبت

 ٣- نصف لیوان مغز (خواهشا سالم!)

 ٤- یک قاشق میوه خوری شعور

 ٥- توکل (هر چه بیشتر بهتر)

 ٦- سر سوزن تلاش

 ٧- علاقه و انگیزه به میزان لازم


از آن جا که آدمی ساخته افکار خویش است و فردا آن است که می اندیشیم پس مهم و حیاتی است که چطور می اندیشیم ... باورهای منفی در ضمیر انسان منجر به تجربه های تلخ در آینده می شود و اینک ماییم که باید ضمیر و باطن خود را بازبینی کرده و افکار منفی را به افکار مثبت تبدیل کنیم. ضمیر آدمی کارگزار و تابع فکر و نگاه ما است. پس بیایید با ضمیر خود با قاطعیت و آمرانه حرف بزنیم. به او بگوییم که شجاع هستیم و نمی ترسیم، مانند سرو مقاومیم و طوفان سختی ها کمر این سرو را خم نمی کند و ما می توانیم سختی ها و مشکلات (بخوانیم مسائل) را نردبان رشد خود سازیم. در برابر هر پدیده ای واقع بین و مثبت اندیش باشیم. وقایع را منصفانه و منطقی نقد کنیم و روی نقاط مثبت آن بسیار تأمل کنیم.



تصور کنید بانکی دارید که در آن هر روز صبح 86400 تومان به حساب شما واریز می شود و تا آخرشب فرصت دارید تا همه پولها را خرج کنید چون آخر وقت حساب خود به خود خالی می شه! دراین وقت شما چه خواهید کرد؟! البته که سعی میکنید تا آخرین ریال را خرج کنید! هر کدام از ما یک چنین بانکی داریم، بانک زمان. هرروز صبح در بانک زمان ما 86400 ثانیه اعتبار ریخته می شود و آخر شب این اعتبار به پایان می رسد. هیچ برگشتی نیست و هیچ مقداری از این زمان به فردا اضافه نمی شود.


داستان کوتاه و جالب.

درخلال یک نبرد بزرگ فرمانده قصد حمله به نیروی عظیمی از دشمن را داشت .فرمانده به پیروزی نیروهایش اطمینان کامل داشت ولی سربازان دودل بودند .

فرمانده سربازان را جمع کرد و سکه ای از جیب خود بیرون آورد روبه آنها کرد وگفت: سکه را بالا می اندازم اگر رو بیاید پیروز میشویم و اگر پشت بیاید شکست می خوریم بعد سکه را بالا پرتاب کرد .

سربازان همه با دقت به سکه نگاه می کردند تا به زمین رسید.

سکه به سمت رو افتاده بود.

سربازان نیروی فوق العاده ای گرفتند و با قدرت به دشمن حمله کردند و پیروز شدند.

پس از پایان نبرد معاون فرمانده پیش او آمد و گفت:قربان شما واقعا می خواستید سرنوشت جنگ را به یک سکه واگذار کنید؟

فرمانده با خونسردی گفت : بله و سکه را به او نشان داد.

هر دو طرف سکه رو بود.

نکته: هر جوری شده ، به هر طریقی اعتماد به نفس رو بالا ببرید.


نظرات 1 + ارسال نظر
مهرداد شنبه 27 اردیبهشت 1393 ساعت 11:43 http://www.createagain.blogsky.com

وبلاگ زیبایی دارید دوست عزیزم.راستی سلام.خیلی داستان جالبی بود.واقعا ما باید به قدرت تفکرمون ایمان داشته باشیم

سلام خوش اومدید
نظر لطفتونه
منم به وبتون سر زدم مطالب قشنگی داره
واقعا خسته نباشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد